کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی
کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی

دکترین: حق رای – نهاد تصمیم گیری // پیشنهاد: سه اصل متفاوت

سلام

متنی که خواهید خوند رو تو دوره ی مرخصی نوشتم...خیلی طول کشیده و چندین بار بازنویسیش کردم...سعی کردم ثقیل هم ننویسم ولی فکر میکنم تو این موقعیت کانون بتونه راهگشا باشه... ازطرفی سه اصل مختلف رو هم برای تصویب پیشنهاد میدم که با رنگ آبی مشخصشون میکنم

به شدت دوست داشتم تو بحث های جلسه ی دوشنبه می بودم

علت این همه علاقه ی من 4تاس

1- من عاشق بحثم (کلا بچه های حقوق اینطورین) و مث اینکه بحث های خیلی زیادی رخ داده

2- من به شدت از بچه های جدید کانون خوشم میاد (و خیلی دوس دارم که تو یه مسئله باهاشون دچار اختلاف بشم و با هم بحث کنیم...مث اینکه تو دوشنبه این اتفاق می تونست بیفته ولی حیف که من نبودم تا با هم بحث استدلالی کنیم

3- من به شدت به موضوع های اساسنامه ای علاقه مندم و فکر کنم یکی از مهمترین اصول اساسنامه تو دوشنبه به تصویب رسیده یعنی معیار حق رای

4- من به شدت برای معیار حق رای التهاب داشتم و همش امیدوار بودم که بالاخره تصمیم گیری بشه براش یا حداقل یه بحث جمعی بشه تا مشکلاتش معلوم بشه بر همه که فکر میکنم دوشنبه این اتفاق افتاده

5- پیشنهاد من برای روز های جلسه مورد تصویب قرار گرفته بدون حضور خودم...خیلی دوس داشتم که خودم هم باشم

6- من اولین کسی هستم که بدون اینکه تو آیین نامه وجود داشته باشه، نهاد تصمیم گیری (که همون قوه ی مقننه و مجریه ی کانون باشه) رو پیشنهاد دادم و معیار های ورود و خروج به اون تو دوشنبه مشخص و تصویب شده

7- بحث حق رای که در دوشنبه مطرح شد، بحثی بود که قاعده ای که درموردش مصوب میشه میتونه هم باعث بشه که افراد حاضر در کانون فیلم ، در بودنشون مصر بشن، و هم اینکه در صورت بد تصویب شدن، میتونه باعث ریزش اعضا باشه

یعنی چنانچه عضوی که داره برای کانون فعالیت میکنه ببینه که با کسی که فعالیت خاصی برای کانون نداره، در تصمیم گیری برای کانون برابره، میتونه دلسرد بشه...به همین علت این بحث به شدت به شدت به شدت برای من مهمه چون حیات و قدرت کانون مهمترین علت علاقه ی من به حضور در جلسه ی دوشنبه بود که متاسفانه رخ نداد

من از یه سری موارد هم به شدت خوشحالم و به عنوان یکی از اعضای کانون میخوام اینجا تبریک بگم

1- رخ دادن یه بحث به شدت دموکراتیک

2- بحث بین همه که واقعا یکی از رویاهام بوده

3- از سردرگمی در آمدن کانون در مورد دو مسئله ی به شدت مهم یعنی جلسات و افراد مجاز به حضور در نهاد تصمیم گیری

به شدت دوست داشتم که دوشنبه باشم

ولی خوشحالم که همچنان امکان بحث بر سر موضوع های مطرح شده در جلسه ی پیشین هست

اصلا قرارمون این بود که وبلاگ جایی باشه برای بحث

فقط باید اینجا مجددا بگم که با توجه به قاعده ی اینرسی و استصحاب، تا قاعده ی جدیدی وضع نشده، تمام قواعد مصوبِ روز دوشنبه، مجری خواهند بود و تمام قواعد قدیمی که در تعارض با قواعد روز دوشنبه باشن، منطقا ملغی هستند به همین علت دیگه معیار سابق حق رای محلی از اعراب نخواهد داشت...و جلسات هم دیگه تکلیفشون روشنه

به نظر من بعد از اینکه ما مسئول اساسنامه رو تعیین کردیم، این فرد باید این قواعد رو دور هم تو یه مجموعه گردآوری کنه...

...

...

...

این مقدمه ای بود بر بحثی که الان میخوام بکنم

من به عنوان یکی از اعضای کانون خواهش میکنم که دوستان به این دکترین توجه بکنن:

دکترین: حق رای

بذارید به تاریخچه ی نهاد تصمیم گیری کانون فکر کنیم...

نهاد تصمیم گیری چی بود؟

اصلا وجود داشت؟

از کجا آخه؟

تو اساسنامه ی کانون های دیگه یا کانون فیلم های دیگه هم وجود داره؟

مشروعیتش از کجاس؟

کی میگه که میشه وجود داشته باشه؟

...

داستان بر میگرده به ماه های اولیه ی تاسیس کانون

مطابق با آیین نامه ی پیشین(توجه کنید که من یه ماهی هست از خانم برزگر آیین نامه ی جدید رو خواستم که متاسفانه هنوز نتونستن برام گیرش بیارن) زیر مجموعه های کانون ها عبارت بودند از:

- دبیر

- شورای مرکزی

- مجمع عمومی

- مسئول اجرایی پروژه  

ولاغیر


ولی اینا برای سر و سامون دادن به کارای کانون کافی نبود...میشه گفت که آیین نامه حکم قانون اساسی رو داره که باید برای عملیاتی کردنش شروع به مصوب کردن قوانین جزئی تر و مختلف کرد...و قانونی که ما برای عملیاتی شدن اهداف کانون در راستای آیین نامه ی وزیر خلق کردیم، اساسنامه ی کانون فیلم بود...

به مدد تصویب اساسنامه ی سابق و تشکیل اساسنامه ی عرفی سال پیش و بحث های وبلاگی و جلسات سال اخیر، کانون ما الان اینا رو داره:

- سرپرست(که از سابق مونده و برای امسال باید مشروعیت پیدا کنه)

- نهاد تصمیم گیری، مجمع عمومی(با اغماض)

- مدیر اجرایی(همون مسئول اجرایی پروژه)

- مدیر جلسه

- مسئول ارتباطات اینترنتی

- مسئول آرشیو

- مسئول کامپیوتر(که البته از سابق مونده و باید برای امسال مشروعیت پیدا کنه)

و در ادامه من امیدوارم که سمت های زیر هم به پیکره ی کانون اضافه بشن:

- دبیر(در انتخاب مصداق نه مفهوم)

- مسئول اساسنامه (یه پیشنهاد جنجالی از طرف من)

- مسئول امور مالی(که نیاز به این سمت از سال پیش به خاطر بحث های کلی مالی مخصوصا دررابطه با پروژه ی جدایی نادر از سیمین رو من خودم خیلی احساس کردم)

- مسئول کانکس(که کانون رو ازین بی نظمی تو باز بودن در کانکس خلاص کنه)

- نائب دبیر

...


خوب از بحثم دور نشم...پس شورای تصمیم گیری، ماهیت آیین نامه ای نداره پس الزامی برای وجودش نیست

من موقع تاسیس کانون با شورای مرکزی کانون دچار مشکل شدم

من و چهار نفر دیگه افراد شورای مرکزی بودیم و به نظر آیین نامه ی سابق، قلب تپنده ی کانون این شورا بود

متاسفانه بعد از فوقش یه ماه ، سه تا از دوستان شورای مرکزی به شدت تو زرد از آب در اومدن و حتی یکیشون فقط اومد تو رای گیری دبیر، رای داد و رفت و دیگه تو هیچ جلسه ی کانون نبود!!!!!!!

به نظر من این ظالمانه بود و من برای هر تصمیمی باید در به در دنبال این سه عضو می دویدم تا بتونم ازشون امضا بگیرم!!!

تو اون دوران ازونجایی که مجامع کانونها هم خیلی با کانونها کار داشت و برای هر کاری نیاز به امضای هر 5 عضو شورای مرکزی بود، کارای کانون لنگ مونده بود

کلا سه پنجم تصمیم گیرندگان سرنوشت کانون کسایی بودن که حتی به کانون سر هم نمیزدن

و من به نظرم این درست نبود و درست به نظر من این بود که کسایی برای کانون تصمیم بگیرن که بیشترین زحمت روبراشون بکشن

من مجبور به دو انقلاب کانونی شدم:

اولین کاری که من کردم اخراج یکی از اعضای شورای مرکزی با رای مجمع عمومی بود ولی به اندازه ی کافی افاقه نکرد

دومین کار این بود که با رای گیری مجمع عمومی حاضر، نهاد تصمیم گیری رو اختراع!!!کردم تا دیگه شورای مرکزی نتونه با تنبلی مخل کارای کانون بشه و عملا شورای مرکزی اهمیت خودش رو از دست داد

پس اونچه مبنای فکری نهاد تصمیم گیری بود، فعالیت بود، نه حضور، نه وبلاگ، نه جلسه، نه قدمت، نه شهرت و نه هیچ چیز دیگه...

وقتی ما نهاد تصمیم گیری رو بر مبنای فعالیت تعریف کردیم، گفتیم خوب حالا بیایم از این معیار استفاده کنیم...یعنی از «علاقه برای ورود به نهاد تصمیم گیری» استفاده کنیم تا بتونیم نتایجی رو به نفع کانون ایجاد کنیم...

اون روزها مشارکت در جلسات به شدت پایین بود و معمولا من میشستم و حرف میزدم و بقیه هم سر تکون میدادن[1]...و این برای «کانونی» بودن کانون فیلم، مضر بود...من همیشه دوست داشتم محیط، دموکراتیک باشه[2]، ولی برای این منظور اول باید یه جمعیت نسبتا خوبی مث نمایندگان مجلس که به نمایندگی از مردم تو مجلس جمع می شن وجود داشته باشه...من تو فکرم این بود که نمایندگان مجمع عمومی، همون افراد نهاد تصمیم گیری باشن...پس نه باید خیلی زیاد باشن(تا رای گیری ها دچار اطاله و وقت کشی بشه) و نه اینکه من فقط باشم و بس...

پس علاوه بر معیار اصلی و اصیل «فعالیت»، برای اینکه از بحث «نهاد تصمیم گیری» بتونیم استفاده کنیم، معیار حضور در جلسات رو هم گذاشتیم...

....

....

این تاریخچه ی بعضی نهاد های کانون بود و البته تاریخچه ی نهاد تصمیم گیری و معیار اصلی و فرعی حق رای در اون

همونطور که میبینید پشت هرمعیار و تصمیمی، یه فکری بوده تا کار به نفع کانون بشه و با انصاف هم در تعارض نباشه

...

ولی به نظر من تو جلسه ی دوشنبه پیچیدگی های اضافی ای رخ داده

دوستان میتونن با من مخالف باشن ولی من همچنان معتقدم که معیار اصلی حق رای باید فعالیت باشه...

دوستان به اندازه ی کافی به این مسئله توجه نداشتن به نظر من...

به نظر من باید این اصل رو منصفانه ترین اصل برای پیدا کردن معیار های حق رای بدونیم:

«کسایی حق تصمیم گیری درمورد کانونشون رو دارن که براش زحمت میکشن...»

این اصل رو باید برای کم تر کردن حوزه ی کمّی نهاد تصمیم گیری، یه تغییر کوچیک داد (البت خود اصل تغییری نمیکنه و این فقط برای عملیاتی تر کردن همین اصله):

«کسایی حق تصمیم گیری درمورد کانونشون رو دارن که براش بیشتر زحمت میکشن...»

ما می بایست اول یه راهی برای احراز این معیار تو افراد کانون پیدا کنیم و بعدش اگه خواستیم برای مصلحت کانون، معیارهای فرعی دیگه ای مث جلسه و وبلاگ و ...رو هم بیاریم تو شرایط مورد نیاز برای حق رای داشتن

...

به نظر من برای احراز این معیار اصلی اول باید گفت که چه کسانی مسئول احراز فعالیت هستن

به نظر من این خیلی مشخصه ولی دوستان بهش توجه کافی نداشتن

افرادی که مسئول احراز فعالیت هستن عبارتند از:

1- مدیران اجرایی پروژه درمورد فعالیت های فعالین در پروژه های خاص

2- مسئولین سمت ها درمورد فعالیت در حیطه ی آن سمت (در حال حاضر یعنی وبلاگ،کامپیوتر و آرشیو که امیدوارم به این سمت ها، سمت مسئول کانکس، اساسنامه، و امور مالی اضافه بشن)

3- دبیر درمورد فعالیت اعضای کانون که خارج از حیطه ی پروژه های خاص یا سمت ها انجام میشه

ما بعد از تعیین احراز کنندگان باید دو مطلب دیگه رو مشخص کنیم

1- کدوم کار فعالیت محسوب نمیشه

2- در چه بازه ی زمانی باید فعال باشن

توجه داشته باشید که صرف داشتن سمت منجر به فعال بودن نیست بلکه خود دارنده ی سمت هم باید حق رای خودش رو ثابت کنه

در اینجا لازم میدونم که توجه دوستان رو جلب کنم به یه اصلی که همیشه داد میزنم و امیدوارم که پذیرفته بشه

«هیچ کس حق رای ندارد مگر این حق خویش را ثابت کند»

توجه داشته باشید که این اصل رو با اصل دیگه ای که اون رو هم همش داد زدم  و امیدوارم که دوستان بپذیرن اشتباه نگیرن:

«همه حق ابراز نظر خویش را در کانون یا وبلاگ دارند مگر خلافش ثابت شود»

به هر حال به نظرم معیار فعالیت در جلسه ی دوشنبه به اندازه ی کافی بولد نشده...

از طرفی یه استثنای خیلی عجیب و دردسر ساز هم وارد شده برای حضور در جلسات

به نظر من باید تا جای ممکن از استثناء پرهیز کرد مگه دیگه چاره ای نباشه

من مث سابق بازم پیشنهاد میکنم برای اینکه از شر این مشکل خلاص بشیم و از طرفی چون دیگه خداروشکر جلسات (چه معیار حق رای باشه چه نباشه) شلوغه و از طرفی کانون دارای مشروعیت اینترنتی و مجازی هم شده، کلا حضور در جلسات رو از معیار حق رای خارج کنیم...من نمیدونم اصلا چرا فکر میکنید که جلسات حتما باید معیار حق رای باشن

نگاه کنید بچه ها، کسی که 5 سال پیش این پیشنهاد رو داد خودم بودم...ولی علت داشت...علتش هم عدم رغبت و کسادی جلسات بود...ولی الان همین جمعیت زیاد موجود در جلسات مشکل ساخته برای کانون

داستانی هست که میگن، تو یه حوزه ی علمیه در قدیم، وقتی یه استادی میخواسته شروع کنه به درس، یه گربه ای همش میو میو میکرده و نمیذاشته که صدا به صدا برسه

بالاخره اون استاده شاکی میشه و میگه که هر وقت میخوایم اینجا درس بخونیم اون گربه رو ببندید به درخت و دهنش رو هم ببندید

این داستان ادامه پیدا میکنه و با هر جلسه، گربه ی بدبخت به درخت بسته میشده و بعد از جلسه رها میشده

ولی کم کم همه یادشون میره که علت بسته شدن گربه چیه

و کم کم فکر میکنن که اصلا بسته شدن گربه به درخت یه اصلیه که باید هنگام مطالعه رعایت بشه!!!طوری که رساله های مختلفی نوشته میشه درمورد نوع گربه و رنگ پوستش و درختی که باید بهش بسته بشه و میزان همزمانی صدای گربه و مطالعه دروس و چیزای دیگه

داستان الان کانون هم به نظر من اینطوره

روزی که من پیشنهاد دادم که جلسات کانون جزو معیار حق رای باشن به خاطر این بود که هم وبلاگی وجود نداشت و هم تو جلسات مگس جفتک می انداخت از خلوتی

ولی الان، هم امکان رای گیری اضطراری و اطلاع رسانی اینترنتی هست و هم جلساتمون خداروشکر شلوغه...پس چرا با گذاشتن جلسات به عنوان یکی از معیار های حق رای، معیار اصلی رو که همانا «فعالیت بیشتر» هست رو کم رنگ کنیم؟

مگه تو این وضعیت دوستان یه فایده ی خاصی رو تو معیار حق رای بودن این جلسات میبینن؟...

...

...

از طرفی دوستان وبلاگ رو کاملا گذاشتن کنار!!!

خودتون نگاه کنید، ما حتی رای گیری اضطراری وبلاگی رو هم قانونی کردیم، از اینکه بچه ها به وبلاگ سر نمیزنن هم بعضا شاکی میشیم، همه ی اطلاع رسانی هامون هم از طریق وبلاگه...ولی از نهاد تصمیم گیری برای الزامی کردن حضور بچه ها تو وبلاگ استفاده نمیکنیم!!!

علت چیه آخه؟

به نظر من باید مراجعه به وبلاگ برای هرچه بیشتر شدن اطلاع رسانی و تسریع در کارها (به جای حضور در جلسات) تقویت و تشویق بشه

این تشویق و تقویت میتونه راه های مختلفی داشته باشه ولی در حال حاضر معیار حق رای رو میدونم که وجود داره

مگه اینکه یه کار دیگه بکنیم

پیشنهادی که تو جلسه ی سه شنبه دادم این بود که اصلا یه کار خیلی خیلی سنگین تر بکنیم

اصلا بگیم که معیار عضویت در کانون فیلم (یعنی عضویت در مجمع عمومی کانون) حضور در وبلاگه... یعنی اگه کسی بخواد کانون فیلمی باشه، باید تو وبلاگ حضور داشته باشه...ولی حضور در وبلاگ دلیل بر اینکه حق رای به دست آورده نیست چون فعالیت، معیار اصلیه...

...

...

در همین راستا با انتقادی مواجه میشیم که چه تضمینی وجود داره که کسی که میاد یه نظر کوچیک مینویسه زیر یه پست، واقعا اون پست رو خونده

خوب من در پاسخ به این انتقاد باید بگم، هر معیاری یه درصد خطا داره...کی میگه که مدیران اجرایی در اعلام افراد فعال صادق خواهند بود؟

وقتی کسی میاد زیر یه پست مینویسه که من خوندم، چجوری میشه از صداقتش مطمئن شد؟

همونطور که وقتی مسئول آرشیو بگه که فلان کس تو آرشیو کمک کرده و فعاله، نمیشه به صداقتش صد در صد مطمئن بود...

به نظر من اگه بخوایم این انتقاد رو مانعی برای احتساب حضور در وبلاگ به عنوان یکی از معیار های تصمیم گیری یا عضویت در کانون بدونیم، به بقیه ی معیارهامون هم این انتقاد رو وارد کرده ایم چون مبنای اصلی این انتقاد، برمیگرده به عدم امکان احراز صداقت، که این عدم امکان در تمام معیار های ما وجود داره و مختص این گزینه ی خاص نیست

...

ولی در مقابل ببینید که وقتی هر کس برای عضویت در کانون فیلم موظف به چک کردن وبلاگ باشه، چقد ممکنه به سود کانون بشه

نه نیاز به بروکراسی خاصی هست

نه نیاز به دردسر اومدن از خانه برای شرکت در جلسات

به راحتی هم اطلاع رسانی رخ میده...

به نظر من که این خیلی خیلی میتونه مفید باشه برای کانون

کلا من بعد از اینکه وبلاگ خلق شد، چه قبل از تاریخی که مسئول وبلاگ شدم و چه بعدش، همیشه با تقویت وبلاگ به شدت موافق بودم چون به شدت باعث هرچه دموکراتیک تر شدن جو کانون میشه...فقط ما باید مدیران اجرایی، مسئولین سمت ها، هر کس که موظف به انجام کاری میشه و البته از همه مهمتر، دبیر رو موظف کنیم که فعالیت هاشون رو حتی مختصر، تو وبلاگ بنویسن...

همینجا پیشنهاد میکنم این اصل رو تو یه جلسه مطرح کنیم و به رای بذاریم و بپذیریم:

«هر کس موظف به کاری در کانون میشود، موظف به اطلاع رسانی آن کار نیز هست...و در حال حاضر راه اطلاع رسانی، وبلاگ کانون فیلم می باشد»

اگه یه روز این اصل بتونه به شدت اجرا بشه دیگه حتی نیازی به گزارش دبیر و مدیر اجرایی و مسئولین سمت ها برای تعیین فعالین نیست و از روی گزارشی که هر کس از فعالیتش مینویسه، فعالین مشخص میشن...ولی فعلا برای این موضوع زوده

القصه:

من تو صحبت های بالا سه موضوع متفاوت روابراز کردم:

1- دکترین

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

2- چند اصل که به نظر من باید وارد اصول اساسی کانون فیلم بشن:

            الف: برای هرچه دموکراتیک کردن کانون: هر کس که موظف به انجام وظیفه ای میشود، موظف به اطلاع رسانی نیز هست که در حال حاضر وسیله ی  اطلاع رسانی، وبلاگ است

            ب- برای بار اثبات دلیل: اصل بر این است که هیچ کس حق رای ندارد مگر بتواند آن را اثبات کند

            ج- برای ایجاد فضای آزاد در کانون: هر کس حق ابراز نظر به صورت مودبانه دارد مگر خلاف آن به علتی تصویب شود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

3- دو پیشنهاد برای اصلاحات اساسی:

            الف- معیار حق رای تغییر کند: فعالیت تنها معیار شده و حضور در جلسات از لیست معیارها حذف گردد.

مدیران اجرایی و مسئولین سمت ها و دبیر(و در صورت غیبت، نائب دبیر) موظف به احراز فعالیت فعالین در حیطه ی مسئولیت خویش هستند.

            ب- برای عضویت در کانون فیلم، یک پیش شرط گذاشته شود: هر کس سه هفته ی مدوارم در وبلاگ حداقل در هر هفته یک نظر بگذارد، عضو کانون فیلم است و با غیبت سه هفته ی مستمر و متمادی در وبلاگ، از عضویت خارج گشته و نیاز خواهد داشت تا دوباره به مدت سه هفته به صورت مستمر هر هفته حداقل یک نظر بگذارد تا عضویت خویش را در کانون فیلم بازپس ستاند...(این نظر من با اضافه شدن دو معیار دیگه تو جلسه ی سه شنبه تصویب شد)

و یه پیشنهاد جدید:

            ج- تخلف از اساسنامه و وظایف اساسنامه ای منجر به مجازات بشه...مگه کسی که میخواد تخلف رو اعلام کنه، قبل از وقوع تخلف، عذر موجه خودش رو اعلام کنه(وبلاگ) مثلا فرامرزی وقتی میخواست دیر بنویسه صورتجلسه رو ، عذرش رو بگه قبل از اینکه مهلت نوشتن تموم بشه...البت مگه اینکه واقعا شرایط به طوری اضطراری بود که امکان همین اعلام رو نداشت که باید این رو اثبات کنه

در حال حاضر پیشنهاد میکنم مجازات این تخلف خریدن شیرینی (چون خودم رولت دوست دارم، رولت باشه بهتره) برای جلسه ی بعدی باشه

مگه اینکه تخلف رو بشه منصوب کرد به سوء نیت یا رفتار خیلی زشت که هرمجازاتی رو با یه اکثریت سنگین تو نهاد تصمیم گیری، تعیین کنیم...


شکور مفصل



[1] مراجعه کنید به جناب مستطاب،عطار، عموی گرانقدر کانون

[2] مراجعه کنید به جناب مستطاب، زین ال ...و دیگر هیچ

دکترین: استثنایی بر اصل پروژه ی شخصی

یک استثنائی هست نسبت به این اصل که ازونجایی که تحت یه اصل کلی میخواستم مطرح کنم، به خاطر همین تو اون پست نذاشتم...

یک اصلی رو میخوام بذاریم به نظرم که: هرگونه مسائل مالی نسبتا بزرگ و سنگین نیاز به رای نهاد تصمیم گیری دارد و از حیطه ی اختیارات مسئولین سمت ها یا مدیر پروژه یا دبیر خارج است

این شامل پروژه های شخصی هم میشه یعنی کسی نمیتونه پروژه ای که نیاز به بحث های مالی سنگین داره رو بدون رای گیری و این مسائل شروع به اجراش کنه پس قطعا اکران های کشوری و ساخت فیلم نیاز به رای نهاد تصمیم گیری داره...

البت درمورد ساخت فیلمی که فرد از طرف کانون نیازی به ساپرت مالی نداره، به نظرم شامل همون پروژه های شخصی میشه...

شکورم...

دکترین: پروژه های شخصی

ما قبلا این بحث رو داشتیم ولی امسال هنوز وارد اساسنامه نکردیمش

من این اصل رو به صورت یه پیشنهاد به این شکل تغییر میدم:

 

پروژه های شخصی:

پروژه ی شخصی به پروژه ای گفته می شود که یک شخص خاص یا یک گروه خاص تمام مسئولیت ها و کارهای انجام آن را بر عهده میگیرد و در این حالت با احراز سه معیار ذیل، پروژه به صورت خود به خود تصویب میگردد:

1- با پروژه های غیر شخصی کانون چه از نظر زمان و مکان اجرا در تعارض نباشد

(اضافه شده در تاریخ 25بهمن ماه 90:) و هرگونه تعارضی که باعث تزلزل پروژه های غیرشخصی کانون خواهد شد...

2- از نظر هنری، در حد معقول باشد

3- مسئول پروژه تعهد دهد که در انجام پروژه کاملا در حفظ اعتبار و آبروی کانون کوشا بوده و برای اجرای پروژه به حیثیت کانون ضربه وارد نکند...

 

- همونطور که گفتم این پروژه ها خود به خود تصویب میشن پس نیازی به برگزاری جلسه در شرایط معمول ندارن فقط فرد پیشنهاد دهنده موظف به اطلاع رسانی با جزیئات هست(در حال حاضر از طریق وبلاگ)و از سه روز بعد از اطلاع رسانی میتواند کارش را شروع کند

- چنانچه هر کدام از اعضا تا دو هفته پس از اعلام پروژه نسبت به عدم مطابقت هرکدام از دو معیار ابتدایی در پروژه ی پیشنهادی اعلام تذکر کرد، نیاز به بررسی موضوع در جلسه ی رسمی یا با مشروعیت بخشیدن در جلسه رسمی ، در وبلاگ می باشد

- هر لحظه که معیار سوم نقض شد، دبیر موظف به جلوگیری از ادامه ی پروژه است مگر با رای اکثریت نهاد تصمیم گیری

- همچنین پروژه ی متوقف شده فقط با رای نهاد تصمیم گیری امکان ادامه خواهد یافت

- ُبرای احراز معیار سوم، سابقه ی فرد در نگه داشتن آبرو و حیثیت کانون فیلم میتواند مورد بررسی قرار گیرد...


شکورم

دکترین: مسئول اساسنامه

من کارم رو برای سر و سامون دادن اساسنامه، جدی تر میکنم

این اصل رو امیدوارم تو جلسه ی بعدی برای رای گیری اعلام کنم



مسئول اساسنامه:

فردی است که با نگاهی قانونی میتواند در هرچه قانونی تر شدن کارهای اعضا مفید باشد، نگاه او کاملا اساسنامه ای است و با وظایف ذیل برای یک سال انتخاب میگردد

1- جمع آوری اصولی که برای درج در اساسنامه ی کانون مورد تصویب قرار میگیرد با درج زمان و مکان و نحوه ی تصویب(یعنی به صورت اینترنتی یا جلسه ی حضوری)

2- تذکر اساسنامه ای در صورت مشاهده ی هرگونه رفتار خلاف اساسنامه هم در وبلاگ و هم به شخص متخلف

3- موظف به ارائه ی نظر تفسیری در صورت سوال هر عضو کانون (این نظر صرفا نظر تفسیری است نه لازم الاتباع)

4- موظف به آمادگی در هر لحظه برای ارائه ی اصول تصویب شده

5- پیشنهاد برای تصویب اصول جدید به ویژه در صورت ایجاد رویه های عملی خاص در موضوعات مشابه و همچنین ارائه ی پیشنهاد اصلاح اصولی که به نظر او مشکلاتی در تصویبشان وجود داشته است

6- موظف به اطلاع رسانی درمورد نظر خویش درمورد هر گونه مشکل در تصویب مشروع اصول اساسنامه



شکور فرتوت

سوالی از خانم دلناز

شکورم 

سوال زیر به وبلاگ کانون ارسال شده 

ازونجایی که پاسخ به این سوال میتونه پاسخ به سوالای شبیه به این هم باشه بهتر دیدم که در قالب به پست بیارمش...پاسخ خودم رو تو قسمت نظر مربوط به این پست میذارم : 

 

تاریخ ارسالدوشنبه 18 مهر ماه سال 1390 ساعت 21:16
ارسال کنندهدلناز
عنوان نامهیک سوال
متن نامهسلام باعرض شرمندگی یه سوال داشتم البته باید ببخشید که میپرسم .اخه من امروز (دوشنبه) از وسطای جلسه رسیدم برای اولین بار بود که خوشبختانه فرصتی دست داد تا خودم را برسونم ولی سوالی که برایم پیش اومد درباره ی روند کلی جلسات کانون بود یعنی من به عنوان یک عضو عملا چه نقشی دارم؟ چه وظایفی دارم؟ خلاصه چه کارایی میتونم برای کانون بکنم و چه کارهایی باید بکنم؟

ممنون از وقتی که برای سوالم گذاشتین.

دکترین: نماینده ی کانون

با بحثی که تو پست قبلی مطرح شد من لازم دیدم که اینجا نکته ای که تو دکترین «دبیر ایده آل» مطرح کردم رو شفاف تر بگم:

نماینده ی کانون در مجامع خارج از کانون نیاز به انتخاب توسط نهاد تصمیم گیری دارد...

به طور مثال اگه مجامع کانون ها میخواد تشکیل جلسه بده باید نهاد تصمیم گیری این فرد رو انتخاب کنه

به نظر خود من دبیر حق این کار رو نداره

دبیر برای مسائل دیگه ای انتخاب میشه برای همین فقط و فقط تو همون مسائل حق نمایندگی و تصمیم گیری داره...(یعنی مجامع داخل دانشگاه)

با توجه به عدم دقت مجامع مختلف به ساختار دانشجویی کانون های دانشجویی به نظر من حتی اگه اون مجمع هم از دبیر دعوت بکنه... بازم این نهاد تصمیم گیریه که باید نماینده انتخاب کنه که میتونه خود دبیر رو انتخاب کنه

درضمن نماینده ی کانون تو مجامع داخل کانون نیاز به تصمیم گیری نهاد تصمیم گیری نداره به طور مثال نماینده ی مجمع عمومی برای شرکت در نهاد تصمیم گیری؛ نیازی به تایید نهاد تصمیم گیری نداره بلکه توسط مجمع عمومی انتخاب میشه

همچنین نماینده ی شورای مرکزی برای شرکت در نهاد تصمیم گیری بازم نیازی به تصمیم گیری نهاد تصمیم گیری نداره...

این یعنی:

نماینده ی کانون در مجامع خارج از کانون نیاز به انتخاب توسط نهاد تصمیم گیری دارد ولی نماینده ی کانون در مجامع داخلی کانون نیازی به انتخاب توسط نهاد تصمیم گیری ندارد چون منجر به استبداد محض توسط یه گروه خواهد شد

...

شکور

دکترین: دبیر ایده آل

من شکوری هستم

به نظرم باس بدونید که من از شروع کانون، دنبال محکم کردن مسائل اساسی و بنیادی بودم...

تو این مسیر، افکارم در حال تکمیل شدن بوده ولی یه سری از اعتقادام رو از اول درمورد یه سری از مسائل، درست میدونم و چالش ها و گفتگو ها و تجربیات و ... نه تنها باعث تغییر اونها نشد بلکه باعث محکم تر شدنشون و معتقد تر شدن من شده

یکی از این اعتقاداتم که همچنان با هر اتفاقی بیشتر به درست بودنش پی میبرم، اعتقادم به شرایط خاص دبیریه...

وارد سال تحصیلی جدید شدیم و یکی از کارایی که – مطابق با آیین نامه - باید انجام بشه، انتخاب دبیره.

وقتی تقوی پیشنهاد داد که سرپرست داشته باشیم نه دبیر، بهش گفتم که اینطور نمیشه؛ و سرپرستی ای که تقوی تعریف کرد، نمیتونه خلاء دبیر رو پر کنه ولی تا انتهای سال، سمتی به عنوان سرپرست خلق شد تا انتخاب دبیر، امسال رخ بده...

همیشه قبل از انتخاب دبیر همه فکر میکنن که این صحبت ها همش بحث های اضافیه و هر کس که دبیر باشه، چرخ کانون خواهد چرخید...اینها صحبتهاییه که درمورد قانونمند بودن و اساسنامه داشتن کانون هم گفته میشه... ولی من همیشه، هم با کم رنگ کردن قانون و مصداق اصلیش، اساسنامه ی کانون، مخالف بودم و هم با کم اهمیت جلوه دادن سمت دبیر...

به هر حال امیدوارم که اگر این انتخاب رخ بده، دبیری انتخاب بشه که محوری باشه برای رشد و توسعه ی  «کانونیتِ» کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی...

القصه

وقتی یه نگاهی بندازید به قانون اساسی، یه سری توصیفات میبینید که برای یه سری از سمت ها شرط شده...

قطعا ازین توصیفات تو جوامعی که نظام سیاسیون بر مبنای دموکراسیه و کسی حقی بیشتر از دیگری نداره، بیشتر و دقیق تره

ولی شاید در اون جوامع این توصیفات به صورت موضوعه در نیامده باشه بلکه به صورت عرف باشه...

به هر حال بحثِ قرار دادن یه سری توصیفات خاص و شرایط ویژه برای یه سری سمت، یه بحث سیاسی نیست بلکه یه بحث مدیریتیه...

این شرط و شروط گذاری، هم باعث میشه که اون مصداق خاص مدیر که با انتخابات، انتخاب میشه، تحت شرایطی قرار بگیره که اگه یه وقت میخواست اشتباهی انجام بده، جلوش گرفته بشه و هم اینکه خودِ این شروط میتونه باعث بشه که اون فردِ بخصوص، متوجه بشه که دقیقا وظایف و حقوقش تو اون جایگاه چیه.

به طور مثال اگه تو یه جامعه ی به شدت دموکراتیک، برای رئیس جمهور، شرط دوری از استبداد و این صحبت ها گذاشته نشه، و اون فرد از خواسته ی مردم در جزئیات مطلع نباشه، همین عدم قید شاید اون رو به این فکر بندازه که در مسائلی میتونه بر اساس مصلحت اندیشی خودش کار کنه...

فردی که میخواد رئیس جمهور بشه و نظام سیاسی رو به فرض، دموکراتیک میبینه، نمیدونه که میزان دموکراتیک بودن اون جامعه مث کشور دموکراتیک A هست یا مث کشور دموکراتیک B، باید میزان اختیارات  و میزان محدودیتِ اختیارات برای این فرد بخصوص به نحوی روشن بشه تا دچار سوتفاهم نشه و دقیقا همون اختیاراتی رو داشته باشه که اعضای اون جامعه قصد داشتن بهش بدن...

و میرسیم به کانون فیلم

ما اعضای کانون فیلم هستیم و به عللی میخوایم که دبیر داشته باشیم (البت مگر اینکه نظرشون رو عوض کنن)

علاوه بر ما، آیین نامه ی وزارت علوم هم صلاح دیده که ما علاوه بر اعضای معمولیمون، سمتی به عنوان دبیری هم داشته باشیم.

اول باید بدونیم که دبیر رو ما برای چی میخوایم...

چرا یه «سرپرست» که صرفا یه اسمه روی برگه ها یا صرفا یه امضا زیر صورتجلسه، برای فعالیت های کانون کافی نیست؟

چرا باید به فکر تعیین مصداقی برای مفهوم «دبیر» باشیم؟

وقتی که به این سوالات پاسخ داده بشه، قسمتی از تکالیف و اختیارات دبیر هم روشن میشه...

دبیر چه کاری میتونه انجام بده که با افعال سایرین متفاوته؟

شاید بهتره بگم دبیر چه کارایی باید انجام بده که سایرین برای انجامش تکلیف ندارن؟

بذارید قبل از اینکه نظرم رو درمورد وظایف و اخلاقیات الزامی دبیر بگم، یه سری موقعیت رو فرض کنیم... فرض کنید که یهو همه میخوان برن برای امتحانا، ولی ما میدونیم که یکی باید دو روز دیگه با مستانه مهاجر تماس بگیره... همگی این موضوع رو فراموش میکنن و مدیر اجرایی ای هم انتخاب نشده، کی باید یه کاری بکنه؟

فرض کنید خانم برزگر گفته باشه که یه سری پول به حساب فربد و فینی زاده و زین ال ریخته شده و این پول باید به حساب کانون برسه، حالا وقتی که مدیر اجرایی خاصی برای این نقل و انتقال انتخاب نشده، کی باید پیگیر باشه که دوستان برن سراغ حساباشون؟

فرض کنید که ما یه سری برنامه ی قطعی به امور فرهنگی داده باشیم ولی یهو همه بیخیال اون برنامه شدن و دارن یه سری برنامه های دیگه رو پیشنهاد میکنن... کی موظفه یادآوری کنه؟

... دوستان، موقعیت هایی وجود داره که کسی وظیفه ی عینی برای انجام حرکتی خاص توش نداره، این موقعیت ها رو کی باید پوشش بده؟ کی باید تقسیم مسئولیت بکنه؟ ما که همیشه در حال پخش فیلم نیستیم که مدیر اجرایی مشخصی داشته باشه...

...

همیشه درمورد دبیر گفتم که، قلب تپنده ی کانونه... ما اعضای کانونیم و هرکدوم مث یه جزء بدن کانون کار میکنیم ولی مسئولیت رسوندن خون به این اجزاء برای اینکه کارا پیش بره، با قلبه

اگه قلب نباشه، ماهیچه های دست از بین نمیره ولی عملا کار نمیکنه

اگه قلب نباشه، و اگه قلب خون رو به صورت هماهنگ و مناسب به اجزاء مختلف نرسونه، عملکرد سیستم به هم میریزه...

البت این یه مثاله، نه قیاس... و البت که در مثال جای مناقشه نیست...

به نظر من وظایف خاص دبیری (که برای سایرین میتونه یه حق باشه ولی برای دبیر یه تکلیف) از این جمله ان: 

 

- این دبیره که باید بچه ها رو هماهنگ کنه که بتونن تصمیم بگیرن که چه باید کرد... نیازی نیست که مثلا مدیریت جلسه با دبیر باشه ولی اینکه بچه ها تصمیم بگیرن که این مدیریت جلسه چجوری رخ بده یا برعهده ی کی باشه، تکلیفی بر دوش دبیره

از طرفی من اخیرا به این اعتقاد رسیدم که دبیر حتی شاید گاهی بهتره که اصلا وقتی میبینه که بچه ها دارن کار خودشون رو میکنن، دخالت نکنه و بذاره مدیریت به صورت منطقی و خود به خودی رخ بده و اگه دید که یه جایی داره نظم و نظام به هم میریزه، اعمال مدیریت کنه... 

 

- دوم اینکه دبیر خواهی نخواهی رابط کانون با امور فرهنگی و روسای دانشگاهه... در اینکه دبیر میتونه این مسئولیت رو به کس دیگه تفویذ کنه هم باید بحث کرد... کلا باید دید مسئولیت های دبیر قائم به شخصه یا نه... چنانچه قائم به شخص باشه و یکی از علل دادن اون مسئولیت، شخصیت خاص دبیره، پس حتی دبیر (مانند وکیلی که حق توکیل نگرفته) حق تفویذ هم نداره و تو بعضی مواقع که نمیتونه کاری روانجام بده این کانونه که باید با اعلام دبیر، یا کلا دبیر رو جایگزین کنه یا درمورد اون وظیفه ی خاص، به کس دیگه ای اختیارات بده یا به دبیر اجازه بده که تو اون مورد خاص، کس دیگه ای رو نماینده ی خودش بکنه...  

 

- دبیر باید همیشه حواسش باشه که کانون دچار رکود نشه...

این شخص فقط مسئول مدیریت اعضا نیست... این شخص فقط مسئول این نیست که بچه های فعال رو مدیریت کنه ... حقیقت اینه که این شخص وقتی احساس کرد که کانون داره از فعالیت می ایسته، باید آستین بالا بزنه و بچه ها رو جمع کنه و بگه که بیاید یه کاری بکنیم...

دبیر حق نداره وقتی کسی نمی اومد تو کانون بگه پس منم نمیتونم کاری کنم چون کسی نیست که مدیریتش کنم... تو این موقع باید خودش به فکر چاره بیفته... باید یه فکری کنه... باید جلوی رکود رو بگیره... مثلا یه عده رو که دوس دارن تو کانکس باشن، هماهنگ کنه با تصمیم کانون که بیان و یه ساعاتی رو تو کانون باشن یا یه کاری بکنه که ملت رو بکشونه تو کانکس یا ترتیب جلسه بده یا شروع کنه به مشورت با تک تک بچه ها یا هر فکری که بشه بدون نیاز به گرفتن رای نهاد تصمیم گیری، برای جلوگیری از رکورد کانون انجام داد... 

 

- دبیر گهگاه تو برخی مسائل مث رئیس جمهور میشه... یعنی اج را کننده ی تصمیمات کلان... یکی از تصمیمات و قواعد، قوت بخشیدن به کانونه پس همیشه و همه جا دبیر باید با صلاح دیدهای کلان به مصادیق کوچیک نگاه کنه... صلاح دید های کوچیک برای پروژه ها با مدیر اجراییه نه دبیر... دبیر باید صلاحدید کلان داشته باشه... وقتی یکی میخواد یه فیلم پخش کنه، دبیر باید صحبت از این کنه که نمایش این فیلم تو این موقعیت به صلاح کانونه یا نه... 

 

 

به نظر من بیشتر تکالیف دبیر یه طورایی به صورت زنگ خطرن نه تکلیف عملی به طور مثال: 

- دبیر باید بدونه که دبیری سمت خاصی نیست... سمت دبیری باعث نمیشه که رایی بیش از رای سایرین داشته باشه 

 

- دبیری باعث نمیشه که بتونه اطلاعات رو از سایر اعضای نهاد تصمیم گیری مخفی کنه (دو سال پیش فکر دیگه ای داشتم ولی الان فکرم عوض شده) 

 

- دبیری باعث نمیشه که بتونه نماینده ی کانون تو همه ی مجامع باشه... و این به شدت به نظر من مهمه حتی اگه اون مجامع با دبیر تماس گرفته باشن 

 

- دبیری باعث نمیشه که بتونه از طرف کانون به کسی قول بده 

 

- دبیر همیشه باید بدونه که به راحتی میتونه مورد سوال قرار بگیره 

 

- دبیر به شدت باید در دسترس باشه... دبیر نمیتونه مدت زیادی به دلایلی مث کسالت و این مسائل از حرف زدن با اعضا، یا جواب دادن به سوالات شانه خالی کنه و تو این مسائل باید- به نظر خود من- بدون اینکه کسی اعلام کنه، تو کانون اعلام کنه که متاسفانه شرایطش برای دبیری خوب نیست و اگه کانون صلاح میدونه حداقل برای مدتی یه دبیر دیگه انتخاب بشه.

 

- دبیر همیشه باید بدونه که در حد اعلا، فقط مجری تصمیمات نهاد تصمیم گیریه و اختیاراتش به شدت محدوده... 

 

- دبیر (و البته همه ی اعضا) نباید به هیچ عنوان رفاقت و کار رو با هم مخلوط کنه... بعضی دوستان میگن که دوستی براشون در اولویته ولی من میگم که اصلا درمورد چیزی که من دارم درموردش حرف میزنم، «اولویت» ممکن نیست و تنها چیزی که ممکنه، دخالت و ظلمه... در کاراهای کانون، بحث اولویت اصلا مفهومی نداره و هرکس کاری رو بر اساس عنوان اشتباهی به نام «اولویت دوستی بر کار» انجام بده داره در حقیقت دوستی رو در کار «دخالت» میده و به این صورت نسبت به تمامی اعضای کانون فیلم، ظلم میکنه، که اگه دبیر این کارو بکنه، ظلمی است افزون... همه ی بچه های کانون و از همه مهمتر دبیر باید بدونن که رفتار ما تو کانون رفاقتانه اس ولی تصمیماتمون و اجرای وظایفمون بر اساس رفاقت نمیتونه تغییر شکل بده... نمیشه دبیر به خاطر رفاقت با کسی، اطلاعات کانون رو مخفی کنه یا از انجام مسئولیتی طفره بره یا... 

 

- دبیر خودش باید حواسش باشه و اگه دید که وقت کافی تو زندگیش برای انجام وظایفش رو نداره، خودش استعفا بده یا به تصویب کانون برسونه 

 

- دبیر باید دلسوز کانون باشه... کلا اگه همه ی بچه ها وقتی داریم کارای کانون رو انجام میدیم، صرفا و صرفا و صرفا، صلاح کانون تو ذهنشون بود، اصلا نیاز چندانی به قانون گذاری نبود و صرف یه سری پیشنهاد کافی بود ولی قطعا قطعا اغلب اعضا علایق دیگه ای هم دارن مث «فیلم» یا «کار جمعی» یا چیزای دیگه... ولی حداقل دبیر در ایده آل ترین حالت، باید فقط و فقط به صلاح کانون فکرکنه... علایقش رو برای کانون فدا کنه... اگه این فرد به خاطر علاقه اش در سمت مدیرت اجرایی میخواد یه فیلم نمایش بده، دیگه در سمت دبیری نباس به این علاقه توجه کنه بلکه باید ببینه به صلاح کانون هست یا نه... البت چنانچه علاقه اش با صلاح کانون در تعارض نباشه، مشکلی نیست ولی خوب میدونم که در نظر و روی کاغذ این جمله درسته ولی در عمل بسی خطرناک و قابل سواستفاده... 

 

- دبیر باید مدام بین کلاسهای درسیش و کارای کانون در حال مدیریت باشه 

 

- دبیر به شدت باید در کانکس کانون حضور فیزیکی داشته باشه... باید برای اعضا به عنوان دبیر مطرح باشه... باید تو چشم اعضا باشه... 

 

- دبیر باید انتقادات رو در جلسات خاص بشنوه... همش باید دنبال انتقاد شنیدن باشه، نه برای جواب دادن،... برای شنیدن و  

فکر کردن... برای فکر کردن و استدلال کردن یا پذیرفتن و تغییر دادن رفتارها... 

 

- دبیر باید از همه بیشتر خودش رو تو گیر و گرفت قانون بندازه و خودش رو محدود تر و محدود تر کنه 

 

- دبیر باید با اهمیتی که به صورت عملی به نهاد تصمیم گیری و مدیران اجرایی و در انتها به اعضا میده، به اونا شخصیت بده... باید همش در حال رای گیری باشه تا همه دموکراتیک بودن کانون رو درک کنن... 

 

- کلا باید دبیر به صورت عملیاتی در حال تعیین کلیات کانون مث دموکراتیک بودن، دانشجویی بودن، دوستانه بودن (نه دخالت بلکه محیط دوستی و رفاقتانه) و این جور مسائل باشه... 

 

- دبیر همیشه باید مواظب باشه تا حتما مخالفاش حضور داشته باشن 

 

- ازونجایی که سمت ها هرچند کوچک، لذت های بزرگی دارن، دبیر همیشه باید با خودش در حال مبارزه باشه و نذاره که لذت داشتن سمت باعث احساس قدرت و این جور مسائل براش بشه... 

 

- دبیر نباید تو استدلالات برای گرفتن نظر و رای، برای خودش حق بیشتری برای حرف زدن قائل باشه مگه در مورد حرفایی که مربوط میشه به سمت دبیری نه رای گیری و استدلال... 

 

- دبیر (و البته سایرین) باید حواسش باشه که در رای گیری از خلاء های دموکراسی برای رای آوردن نظر خودش استفاده نکنه 

 

- دبیر همیشه باید نگران باشه که نکنه نهایت دموکراسی رو برای کانون اعمال نکرده... 

 

- دبیر همیشه باید آماده ی شنیدن سوالی با مضمون «به چه حقی» باشه و حق خودش رو برای انجام عمل پیشین بتونه اثبات کنه (تکرار میکنم... بتونه اثبات کنه نه اینکه در صورت محق نبودن، بر حق داشتن خودش اصرار بیجا بکنه) وگرنه محکومه... کلا باید به اصلی قائل باشیم با این عنوان: «دبیر هیچ حقی ندارد مگر بتواند آن را اثبات کند» پس بار اثبات حق با دبیره نه اینکه بار اثبات عدم حق با مخالف دبیر باشه... 

 

- دبیر هیچ وقت نباس به مفاهیمی مث «همینیه که هست، میخوای بخواه نمیخوای نخواه» برسه مگه تو بدیهیات و قوانین کانون... 

 

- دبیر تو خیلی از مسائل باید خط دهنده به اعضای جدید باشه مخصوصا تو دو مورد:

1- ماهیت های کانونی مث دموکراسی و قانون 2- اصول اخلاقی مث ادب و انتقاد پذیری... 

کلا به نظر من دبیر کسیه که قراره :

1- به کانون شخصیت بده

2- از رکود جلوگیری کنه

3- همیشه در حال صحبت و فکر درمورد صلاحدید های کلی و اهداف کلان باشه 

ازونجایی که وضعیت کانون های دانشجویی خیلی قاراشمیشه و واقعا خودمونیم که باید به خودمون شخصیت بدیم، متاسفانه دبیری که بخواد به ایده آل نزدیک بشه، از کلاساش میمونه، درسهاش رو میفته، برخلاف سایرین، تو زندگیش در نهایت، یکی دو کار عمده ی مستمر بیشتر نداره که یکیش قطعا باید کانون باشه... کلا بیچاره میشه و این همون ایده ایه که من برای سمت دبیری همیشه نام می برم یعنی ایده ی «گوشت قربانی کانون بودن» 

 

 

یکی از وظایف خاص دبیر رو چیزی میدونم که همین دیروز رخ داد یعنی انتخاب فعالترین های کانون

اگه بخوایم سر این مسئله رای گیری کنیم، بدجور دچار مشکل میشیم...مخصوصا که گهگاه این اتفاق تو یه برهه ی زمانی بسیار کوتاه باید رخ بده...

به نظر من این یکی از وظایف دبیره که این افراد رو با مشورت با یه سری از اعضای با تجربه ی کانون انتخاب کنه فقط باید طوری این کار رو بکنه که بعدا برای تصمیم گیریش در صورت سوال یکی از اعضا، استدلال و پاسخ قانع کننده داشته باشه... 

 

 

القصه

میدونم که داشتن یه دبیر با تمام این ویژگی های ایده آل بسیار بسیار دور از واقعیته ولی فقط به نظر من باید بدونیم که دبیر ایده آل اینه و هرچقد مصداق خاص این سمت، به این ویژگی ها نزدیک تر باشه، دبیر بهتریه...

البت بعضی از این ویژگی ها، شروط و قیود، به قدری الزامی هستند که نداشتنشون حتی یه موردشون مانعی برای احراز سمت دبیریه... 

 

والسلام

شکور عمیق وراج...

دکترین: مدیر اجرایی

به نظر من اهمیت سمت مدیر اجرایی در عمل از دبیر هم بیشتر میشه

هرچند سمت دبیر ذاتا خیلی مهم تره ولی در عمل ازونجایی که وظایف سمت دبیری خیلی خیلی عمیق و خاصن، این مدیر اجراییه که به وظایف و حقوقش میپردازه و این عملش محسوس تر از دبیره...

مدیر اجرایی وظایفی داره و حقوقی

از جمله وظایفش اینه که اونچه کانون تصویب کرده رو تو اون پروژه ی خاص اجرایی کنه

از طرفی رویه های سابق کانون رو هم تو اجرای پروژه ی خاص عملیاتی کنه

هر کاری که انجام میده به کانون گزارش بده (که خداروشکر در حال حاضر راهکار وبلاگ این رو عملیاتی کرده)

پارو ازمیزان اختیاراتی که بهش داده شده فراتر نذاره

فقط و فقط کاراش در حیطه ی پروژه ی خاصی که بهش محول شده باشه و یهو احساس نکنه که مدیریت اجرایی فلان پروژه بودن حق تصمیم گیری برای کانون رو براش ایجاد کرده

اعضای کانون رو برای اجرای اون پروژه هماهنگ کنه

با دبیر برای هماهنگی بین پروژه های دیگه، هماهنگ باشه

و...

ولی مدیر اجرایی حقوقی هم داره از جمله اینکه

حق داره بدون هماهنگی، برای اون پروژه ی خاص با مدیریت امورفرهنگی در تعامل قرار بگیره...که البته حداقل اگه موضوع حساس بود، این عمل با هماهنگی دبیر رخ بده

حق داره که توقع داشته باشه بچه هایی که قراره تو اون پروژه کمک کنن، با اون هماهنگ باشن نه کس دیگه

و یه حق خاص و مهم که البته نباس باعث سواستفاده بشه اینه که :

در مواقع خاص و حساس که نیاز به یه تصمیم گیری خاص هست که منطقا اون تصمیم با نهاد تصمیم گیری کانونه، چنانچه امکان رای گیری فوری وجود نداره و همچنین از قبل رویه ای برای اجرایی شدن تو این مواقع از عرف یا تصمیم گیری کانون به وجود نیومده، به صلاحدید خودش، و صرفا در راستای صلاح کانون، عمل کنه...البته در این مواقع مدیر اجرایی باید بتونه این حالت خاص و نبود اون دو امکان یعنی نبود امکان گرفتن رای نهاد تصمیم گیری و نبود رویه ی سابق رو اثبات کنه

شاید بشه این رو با نهاد «دفاع مشروع» در حقوق جزا مقایسه کرد

هیچ کس حق نداره به صورت مستقل و بدون استفاده از سیستم قانونی، دست به احقاق حق بزنه ولی در مواقع خاصی این اتفاق میفته

به طور مثال یکی میاد دست شما رو قطع میکنه

شما حق ندارید که برید دست اون رو برای قصاص دستتون قطع کنید بلکه اول باید شکایت کنید تا موضوع بررسی بشه و بعدش مشروعیت قصاص رو به دست بیارید

ولی در مواقعی حق دارید به کسی که میخواد به شما صدمه وارد کنه، صدمه وارد کنید به طور مثال مهاجم به شما حمله کرده و شما به کلانتری!!دسترسی ندارید... در این حالت اگه بخواید منتظر بمونید تا یه مرجع قانونی به شما کمک کنه، خوب صدمه خواهید دید، پس در این حالت که بهش میگن اکراه یا اضطرار یا اجبار، چاره ای ندارید جز دفاع از خودتون که حتی میتونه منجر به مرگ مهاجم بشه... به این دفاع میگن، دفاع مشروع...

تو این حالت شما باید بتونید اثبات کنید که راهی برای جلوگیری از صدمه ای که میخواست به شما وارد بشه بدون صدمه وارد کردن به مهاجم نداشتید...راهی هم برای دسترسی به موقع به نهادهای مشروعیت بخش هم نداشتید...

مدیر اجرایی هم باید اثبات کنه که هم موقعیت خیلی خطری بوده و هم فرصت گرفتن رای کانون نبوده و هم از قبل درمورد این موضوع تصمیمی گرفته نشده...

شکور

دکترین: مشروعیت اطلاع رسانی

اگه بخوایم یه گروه باشیم نه یه فرد که یه عده دورش جمع شدن، باید امکان اطلاع بقیه از امور کانون رو به وجود بیاریم. روزی خانوم وفایی وبلاگ رو پیشنهاد کرد که یکی از کسایی که پیش بینی میکرد وبلاگ متروک خواهد شد من بودم... ولی بعدش خیلی وبلاگ خلاف پیش بینی ام گل کرد حالا میبینم که بازم داره متروک میشه به هر حال مشروعیت اطلاع رسانی از طریق وبلاگ رو خودمون دادیم پس همچنان تا وقتی که این مشروعیت رو خودم زائل کنیم، مشروع خواهد ماند... اطلاع رسانی تو وبلاگ کاملا مشروعه دوستان حیف نکنید وبلاگ رو شکور (مسئول تایید نظرات در وبلاگ)

دکترین ۶ : تصمیم گیری های شکلی و ماهوی

امروز سوالی مطرح شد که من رو به یاد صحبت قدیمی ام با امید صفایی، امیرحسین تقوی، الهام محمد نژاد و نسیم نعیمی انداخت

آیا تمام تصمیم گیری ها باید به تصویب نهاد تصمیم گیری برسد؟

من چند روز پیش داشتم درمورد دکترین ها برای امید می گفتم که بحث و گفتمان درمورد دکترین ها باعث میشه که ما بفهمیم کدوم ایده مون درسته و کدوم ایدمون غلط یا اینکه ایده هامون تعدیل بشن به طور مثال در بحث دکترین «دموکراسی بهتر است یا نتیجه گیری» با صحبت های دوستان در قسمت نظرات من به این نتیجه گیری رسیدم که باید در میزان انعطاف پذیری نهاد تصمیم گیری یه تجدید نظر بشه تا کانون بتونه تا اندازه ای هم به نتیجه ی فعالیت هاش امیدوار باشه.

در این راستا من درمورد تصمیم گیر ها هم به نظر جدیدی رسیدم

به نظر من تصمیم گیری های کانون دو نوع خواهند بود

تصمیم گیری های ماهوی و تصمیم گیری های شکلی

تصمیم گیری های ماهوی باید به تصویب نهاد تصمیم گیری برسه ولی تصمیم گیری های شکلی نیازی به تصویب نهاد تصمیم گیری ندارن، هرچند که نهاد تصمیم گیری چنانچه بخواد، میتونه با اکثریت آرا درمورد اونها هم نظر بده.

اختیار تصمیم گیری های شکلی در دست مدیر اجرایی همون پروژه ی خاصه که دیگه نیازی نداره برای هر کاری که میخواد انجام بده، اول بیاد جلسه ی نهاد تصمیم گیری رو برگزار کنه و از اونا نظر بخواد.

دقت کنید، دارم درمورد تصمیم گیری های شکلی حرف میزنم.

ممکنه در یک پروژه ی خاص، تصمیمات ماهوی ای موجود باشه که از اختیار مدیر اجرایی خارجه و براشون باید با رای گیری از اعضای نهاد تصمیم گیری، مشروعیت حرکتش رو به وجود بیاره (مثل اینکه بعد از اکران، جلسه ی نقد داشته باشیم یا نه)

به طور مثال در یک پروژه مث اکران آفریقا، برای انتخاب نوع هدایایی که میخوایم به مهمونا بدیم، نیازی به تصمیم گیری توسط نهاد تصمیم گیری نیست بلکه مدیر اجرایی میاد با بچه هایی که دم دستشن و فکر میکنه که صلاحیت مشورت دارن، مشورت میکنه و تصمیم آخر رو میگیره.

البت این موضوع نباس باعث سواستفاده ی مدیر اجرایی بشه و چنانچه همچین شائبه ای به وجود بیاد، هر کس میتونه از نهاد تصمیم گیری، دخالت در اون مورد رو بخواد و کلا هر کس حق اعتراض به مدیر اجرایی ای که داره از این اختیار سواستفاده میکنه رو داره.

ولی مثلا وقتی در یک پروژه ی اکران فیلم مثلا نخوایم نقد فیلم رو در ادامه داشته باشیم، این دیگه دست مدیر اجرایی نیست و نهاد تصمیم گیریه که باید درموردش صحبت کنه.

در این راستا باید موضوعات ماهوی با موضوعات شکلی از هم تفکیک بشن که هنوز به تعریف دقیقی براشون نرسیدم.

این نظر در راستای اینه که کانون علاوه بر دموکراتیک بودنش، کمی هم به نتیجه ی فعالیت هاش راحت تر برسه و مسائل بی اهمیتی مث نوع هدایا، انتخاب مجری، زمان روشن شدن چراغای تالار، پخش فیلم به صورت دی وی دی یا با لب تاب و این جور چیزا که واقعا مربوط به ماهیت کار نمیشه، مدیر اجرایی رو به دردسر گرفتن مشروعیت نندازن.

البت بازم تکرار میکنم که نهاد تصمیم گیری حق دخالت در هرگونه تصمیمی حتی اینکه کدوم صندلی باید کجا گذاشته بشه داره، ولی دیگه نیازی نیست برای این جور مسائل، قبل از انجامش، رای گیری کرد، همین.


شکور حراف

دکترین پنجم: الزام یا عدم الزام ثبت نام اعضای فعال

همیشه موقع برگزاری یه کلاس یا چیزی که نیاز به ثبت نام یا دادن پول میشه؛ این سوال پیش میاد که اعضای فعال هم نیاز دارن که ثبت نام کنن یا نه

برای همین من یهو تصمیم گرفتم که نظرم رو در این مورد بنویسم


تو این مواقع چند حالت پیش میاد


۱- اکران ها: در مورد اکران ها که هم نظرم این بوده که اعضای فعال نیاز به خرید بلیط که ندارن هیچ ؛ بلکه اعضای فعال قدیمی که از کانون خداحافظی کردن هم به عنوان احترام و قدردانی و اینکه هنوزم عضو کانون محسوب میشن نیازی به موندن تو صف خرید بلیط و این حرفا ندارن و با تماس با یکی از اعضای کانون که در جریانه و با هماهنگی قبلی به طور معقول میتونن سهمیه ی حضور بدون دردسر داشته باشن

تا امروز که بنامون بر همین بوده


۲- کلاس ها

درمورد کلاس ها دو مسئله پیش میاد

مسئله ی اول وقتی که از قبل ما با یه توافق مالی به این نتیجه گیری رسیده باشیم که اعضای فعال از ثبت نام معافند

در این حالت طبق همین توافق عمل خواهیم کرد حتی اگه ظرفیت کلاس هم به حد مطلوب نرسه میشه از جای دیگه مقدار باقی مونده رو جبران کرد


مسئله ی دوم درمورد کلاس هایی که از قبل این قضیه توش تصویب نشده

درمورد این مسئله با تاکید بنده بر قاعده ی عرفی و به نظر خودم منطقی و منصفانه ی «تفاوت اعضای فعال و زحمتکش کانون با سایرین» اول ما باید صبر کنیم و ببینیم که استقبال از کلاس چجوریه

در صورتیکه استقبال مناسب و خوب بود؛ بازهم نیازی به ثبت نام اعضای فعال کانون نیست

ولی درصورت عدم استقبال؛ بچه هایی از اعضای فعال کانون که میخوان تو این کلاس شرکت کنن ملزم خواهند بود که ثبت نام کنن و حداکثر از یه تخفیف عضویت در کانون بهره مند بشن

و بقیه ی بچه هایی که ثبت نام نکردن هم متاسفانه با عدم ثبت نامشون از حضور در کلاس انصراف داده ان....

این راهکارها فقط حل کردن مشکلات مالیه وگرنه که اعضای کانون؛ اونقد همیشه از وقت و زندگیشون برای کانون زدن که این چیزا جلوش حرفای مسخره ایه و اگه هر راهکاری رو بشه برای رفع بحث های مالی پیدا کرد باید برای هرچه بیشتر اجرایی شدن قاعده ی «تفاوت اعضای فعال کانون با سایر دانشجوها» اقدام کرد..


شکور

دکترین چهارم: تفاوت اهالی شهر های غیر تهران با تهران

تو بحث هایی که مربوط به بعد جغرافیایی و ازون مهمتر؛ زمان بندی تعطیلات دانشگاه میشه باید به تهرانی بودن یا نبودن اعضا توجه کرد

در مورد این موضوع چنانچه در رای گیری هایی که غیرتهرانی بودن مدخلیت و موضوعیت داره - رای غیر تهرانی ها مث زمانی باشه که بعد جغرافیایی یا زمان بندی تعطیلات دانشگاه مدخلیت نداره؛ در حق غیر تهرانی ها ظلم خواهد شد

به عنوان مثال در همین مورد کلاس های تابستان چنانچه زمان بندی کلاس ها به رای گذاشته بشه و تهرانی ها با توجه به عدم محدودیت خودشون روز مناسب رو انتخاب کنن قطعا غیر تهرانی ها در اقلیت مطلق قرار خواهند گرفت ...

برای رفع این مشکل دو پیشنهاد دارم

۱- رای گیری های داخل در زمان تعطیلی دانشگاه هیچ اعتباری نداشته باشد مگر با بحث کاملا شفاف با غیر تهرانی ها (از طرقی مث اینترنت)

۲- توجه تهرانی ها به معظل بعد مسافت و همچنین معضل عدم امکان اطلاع غیر تهرانی ها ...در مورد برگزاری هر مراسم


البت مورد اول تا امروز کانون همیشه مورد توجه قرار گرفته و مورد دوم هم تو بحث های اخیر کلاس ها که تبلیغات رو قبل از شروع تعطیلات داریم انجام میدیم خداروشکر رعایت شده.


شکور شهرستانی.

دکترین سوم: گذشتگان و آیندگان

 

خاطره ای از گذشته به یادم اومد سر ساخت فیلم تازه وارد و اتفاقاتی که تو اطلاع رسانی به کانون رخ داد:

آیا کسی به خاطر قدمت حضور در کانون، حق خاصی داره؟

آیا به علت پیش کسوت بودن، باید حرفش کاملا تصویب بشه؟

آیا پیش کسوتی، منجر به حق رای مضاعف میشه

به نظر من پاسخ همه ی این سوال ها منفیه

اگه اینطور بود، شکوری برای ابد حق رای داشت و برای ابد میتونست نتایج آرا رو وتو کنه

پیشکسوتی، قدیمی بودن و زحمات زیادی که فرد در گذشته کشیده، منجر به این جور حقوق نمیشه ... تنها چیزی که به نظر من باید براش به وجود بیاره، یه حق اخلاقیه، یه احترام عرفی، که این رو هم نمیشه خیلی با ساختار های تصمیم گیری و ... کانون مقایسه کرد

خود من اگه چند سال دیگه بهتون سر بزنم، توقع این رو نخواهم داشت که حرفم رو بپذیرید... فقط خوشحال میشم که ببینم هنوز کسایی هستن که یادشون بیاد من هم بودم... فقط همین

شکور نوستالژی...

نکته درمورد نظم و نظام دکترین ها:

 

حرفایی که من در این قالب خواهم گفت، خیلی پیوسته نیستن، زیرا... چیزایی که میگم یهو میاد تو ذهنم... یهو یه خاطره زنده میشه... یهو یه اتفاق یه فکر به ذهنم میاره

امیدوارم فقط باعث چالش ذهنی تو بچه های کانون بشه...

شکور

دکترین دوم: ساختار کانون

دکترین دوم: ساختار کانون

 

مطابق با آیین نامه ی تصویب وزیر (یا یکی در این حدود) کانون های فرهنگی هنری متشکل میشن از:

1- دبیر

2- شورای مرکزی متشکل از 5 عضو دائم و 2 عضو علی البدل

3- مجمع عمومی

+ اینکه، هر کانون باید اساسنامه ی خودش رو داشته باشه و شورای مرکزی و اساسنامه هم باید هر سال به تصویب جدیدی مفتخر بشه

 

نظر من اینه که از اونجاییکه نویسندگان این آیین نامه کاملا از خارج از کانون ها به این نهاد ها نگاه میکردن، خیلی خیلی غیر عملیاتی و بعضا نا منصفانه این آیین نامه رو نوشتن

من مثال هایی میزنم از سال های گذشته

روزگاری که هیچ کدوم از شماها تو کانون نبودید (حتی خانوم وفایی) ما تو اولین شورای مرکزیمون دو عضو داشتیم که صرفا اومدن، اسم نوشتن، به کمک شهرتی که داشتن، رای آوردن، عضو شورای مرکزی شدن، دبیر رو انتخاب کردن و ... ناپدید شدن

این اتفاق درمورد شورای مرکزی خیلی راحت میتونه رخ بده و همچین نهاد متزلزلی نباید اینقد قدرت داشته باشه

پیشنهاد من برای اساسنامه ی سال 86، به وجود آوردن نهادی به نام نهاد تصمیم گیری بود که نه تنها برخلاف مجمع عمومی، دارای اعضای ثابت و لایتغیر بود، بلکه، علاوه بر مسئولیت جلوگیری از سوء استفاده های احتمالی، خودش هم به صورتی بود که امکان سوء استفاده ازش خیلی کم شده بود

شاید این حرفا به نظرتون احمقانه برسه و بگید که ما که اینجا درمورد فراکسیون اقلیت مجلس یا شورای نگهبان حرف نمیزنیم که اینقده گنده اش میکنی

ولی به نظر من کسایی که مشکلات کانون ها رو از نزدیک دیدن و اختلافاتی که بین دانشجوها افتاده رو لمس کردن، میتونن حس کنن که این قضیه، هرچند چیزیه فقط تو دانشگاه مطرح میشه، ولی برای دانشجوهایی که میخوان فعالیت کنن و تو کارهاشون، هدف و معیار و اخلاق و ... دارن، چقد مهمه

سر همین مسائل که شاید به نظر شما مسخره برسه، چه بسیار دانشجو که از کانون ها رفتن، با هم دشمن شدن، کارهای زشتی علیه هم انجام دادن و حتی کار به جاهای خیلی باریک تری هم کشیده شده که میتونید بعدا از خودم بپرسید

به هر حال پیشنهاد من برای ترمیم ضعف های اساسنامه در قسمت ساختاری این نهاد بود

نهادی که هم از نظر اعضاش کاملا منعطف بود و هم میتونست هر روز در حال تغییر باشه

تفکر پشت تشکیل این نهاد هم این جمله بود که: هر کس بیشتر داره زحمت میکشه، بیشتر حق داره درمورد کانون تصمیم بگیره

به نظر من این حرف خیلی خیلی منطقیه

بعضی ها اون اوایل فکر میکردن که جمله ی صحیح اینه که: هر کس تجربه ی بیشتری داره یا اینکه هر کس علم بیشتری داره یا مدرک بالاتری داره، بیشتر میتونه درمورد کانون تصمیم بگیره

ولی من این رو کاملا مخالف عدالت و انصاف میدونم و هنوز هم سر اون جمله ی خودم هستم و ای کاش دستگاه هایی وجود داشت که دقیق معلوم کنه که چه افرادی به چه میزان ذهن و جسمشون درگیرتره تا اونها تو تصمیم گیری درمورد کانونی که دارن براش تلاش میکنن، محق تر و با اولویت بالاتری باشن

فی الحال مشکل اینجاس که:

1- چه معیاری باید گذاشت تا براساس اون ، افراد رو نسبت به فعالیتشون درجه بندی کرد

2- چه کسی انطباق این معیار با رفتار اعضا رو احراز میکنه

3- چه میزان انطباق فعالیت با معیار، میشه مبدا حق تصمیم گیری درمورد سرنوشت و کاراهای کانون

ازونجاییکه این متن خیلی مفصل نشه بقیه رو میذارم برای یه پست دیگه...



شکور

دکترین اول: دموکراسی بهتر است یا نتیجه گیری

چیزی که من همیشه تو گروه هایی که دور هم جمع میشن تا یه کارهایی رو برای اینکه یه سری لذت جمعی ببرین می بینم تعارض بین نتیجه و دموکراسیه

یعنی اگه بخوای همه رو درگیر کنی - قاعده بچینی - جلسه بذاری - نظر بگیری - ... خیلی خیلی کند به نتیجه خواهی رسید تا اینکه بخوای خودت تصمیم بگیری و کاری رو انجام بدی

یکی از مدیران که من خیلی بهش انتقاد دارم بعضا حرفای خیلی قشنگی میزد که واقعا قبول دارمشون ... یکی از این حرفاش این بود که: هدف از تشکیل کانون ها اینه که دانشجوها با هم کار کردن رو یاد بگیرن

منم به این معتقدم البت با کمی تفسیر و تاویل

و به نظرم اگه کسی تو یه کانون دانشجویی به این فکر کنه که اگه تصمیم گیری رو سریعا یکی انجام بده یا یه گروه بسیار مختصر - اینطوری کاملا داره هدف کانون رو اشتباه میگیره ! داره دچار جابجایی هدف و وسیله میشه

به نظر من انجام ده پروژه به صورت جمعی خیلی خیلی به هدف کانونی بودنمون نزدیک تره تا انجام صد پروژه به صورت تصمیم گیری های فردی یا گروه های بسیار کوچک یکی دو نفره

البته این موضوع اصلا مخل حقوق مدیران اجرایی یا تقسیم بندی های گروهی برای انجام کارها نیست

در حالت اخیر هم تصمیم گیری اولیه - جمعی و دموکراتیک بوده و این جمع اصلی کانونه که به یه محدوده از تصمیم گیری های یه جمع مشروعیت داده


به شخصه به شدت به شدت به شدت به تصمیم گیری های جمعی معتقدم ازونجاییکه اصلا هدف اصلی کانون رو این میدونم

جمعی بودن

جمعی کار کردن

جمعی فکر کردن


شکور جمع و تفریق

دکترین

پیشنهاد میکنم دوستان برای اینکه برای نسل بعد کانون که شاید ما رو دیگه نبینن... نظراتمون رو درمورد اینکه کانون چیست و چگونه باید باشد بنویسیم

فکر کنم دیگه اونقد تو کانون بودیم که هر کدوممون یه کانون شناس و بعضا یه کانون فیلم شناس شدیم و میتونیم دراین رابطه دکترین خودمون رو داشته باشیم

من - عباس شکوری -  ازونجاییکه احتمال عدم حضورم تو کانون بعد از پشت مشهدی از همه ی بچه ها بیشتره - به عنوان اولین عضو کانون فیلم وعکس دانشگاه شهید بهشتی (شاید بشه گفت موسس کانون فیلم و عکس دانشگاه شهید بهشتی چون قبلش هیچ وقت کانون فیلم و عکس نداشتیم) قدیمی ترین عضو و یکی از فعال ترین اعضا (البت به نظر خودم) نظراتم رو درمورد اینکه کانون چیست - کانون فیلم چیست و کانون و کانون فیلم باید چگونه باشد اعلام کنم

البت اینها فقط نظرات منن و تا جاییکه محیط عمومی وبلاگ اجازه بده مطرح میکنم

این نظرات کاملا مورد نقد قرار خواهد گرفت و حتی ممکنه که به استهزا هم کشیده بشن ولی دقیقا این تکاپوی ذهنی و در حدا علای خودش - لفظی - چیزیه که باعث عمق و اعتلای مفهوم کانون و کانون فیلم میشه تا اینطوری هر روز به چیزی که باید باشیم نزدیک و نزدیک تر بشیم...


شکور لب گور